هوالجمیل
چهار شعر یادگار دوران فراموش شده ی دفاع مقدس
1
مزامیر سبز
تقدیم به تمام جانبازان سرفراز ایران اسلامی و جانبازان رشید شهرم زرقان
بخصوص سید محمد جواد بهارلو وحاج محمد نعمت اللهی
به ساحل زدی روح دریائی ات را
به هامون فکندی توانائی ات را
فرا خوانده ام کوه و دریا و جنگل
که شاید کنم وصف ، زیبائی ات را
صبوری چو کوه و وسیعی چو دریا
و جنگل سروده است خضرائی ات را
دماوند تصویر کرده است زیبا
غرور سپید تماشائی ات را
شب عشقبازی چه دیدی که دادی
به سودای یک جلوه، بینائی ات را
کجا جا نهادی به هنگام مستی
دو بازو و مهر شناسائی ات را
نهادی به جا دست و جاوید کردی
به خمخانه پیمانه پیمائی ات را
نهادی زمین ، دست و پاگیر پا را
ستاندی پر و بال پویائی ات را
ملائک ز نو سجده کردندت آن شب
که دیدند مستی و شیدائی ات را
شبی جانگزاتر از آن شب ندیدم
که دیدم وداع مصلائی ات را
جماران ، تلاوت نموده است ، شیوا
حدیث جدائی و تنهائی ات را
چه سان وصف گویم، چگونه سرایم
من ناشکیبا شکیبائی ات را
تو خود با حضور صبورت سرودی
مزامیر سبز اهورائی ات را
پراکنده ای در کویر وجودم
شمیم گلستان رؤیائی ات را
تو دیروزمان زنده کردی و فردا
به ما بذل کن لطف فردائی ات را
تو فریاد سرخ دفاعی هماره
ستوده است رهبر توانائی ات را
تبردارها حک نمودند بردل
وفاداری و عشق و برنائی ات را
فدای افقهای بارانی تو
به ما هم بنوشان گوارائی ات را
بمیرم ، نبینم پریشانی تو
بمان تا ببینم شکوفائی ات را
والسلام - صادقی - زرقان - 1366
2
اشک فانوس
تقدیم به خانواده های محترم جانبازان
عشق ، عاشق به وفاداری تان
صبر ، بیتاب ز غمخواری تان
زینت جنگل ایثار شده است
طاقت سبز سپیداری تان
روشنی بخش شب بی سحر است
بال پروانهء بیداری تان
ضربه ، اول به دل خویش زدید
در شگفتم ز تبرداری تان
دشت در دشت ظفر می روید
صبح فردا ز مددکاری تان
سوز و ساز دلتان نیست عجیب
زینب آموخت پرستاری تان
والسلام - صادقی - زرقان - 1365
3
عطر فجر
بمناسبت میلاد امام حسین (ع) تقدیم به تمام رزمندگان و ایثارگران وطنم
بخصوص شهدا و ایثارگران زرقان و برادرم ابوالفضل
تو ، گویاترین واژهء عشق و شوری
تو زیبا ترین مشعل شهر نوری
تو در یورش تند باد حوادث
چو کوه مقاوم شجاع و صبوری
تو چون سرو آزادهء تنگدستی
که رسواگر زرّ و تزویر و زوری
تو، حیدر صفت ، شیر میدان رزمی
و در بزم دل همچو موسای طوری
تو از شوقِ دریا شدن ، موج گشتن
چو رودی که از ننگِ ماندن به دوری
نباشد عجب گر جوانمرد و گردی
که تو پوریای ولی را چو پوری
تو آن مرشد عادلی را مریدی
که راضی ندارد تجاوز به موری
تو خوشبو به عطر دل انگیز فجری
از آن رو که سرمست جام حضوری
تو همچون شهاب درخشان فتحی
که پیوسته در ذهن ظلمت ، خطوری
تو آن شیر یورش برِ یکه تازی
که در بیشه های خطر نوظهوری
تو شیواترین شعر دیوان جنگی
که لبریز نظم و پیام و شعوری
تو چون پرچم سبز و سرخ و سفیدی
که هم باعث عزت و هم غروری
تو آن نجم نورانی ِ شب زدائی
که هر شب انیس دلم تا سحوری
چه خوش یمن مولودی و نام سرخی
سزد اینچنین سروری را سُروری
تو سلطان قلب (غلامی) هماره
اگر در سفر یا که نزدیک و دوری
والسلام - صادقی - زرقان - 1365
4
سواران
برتوسن رهوار نشستند سواران
از پیچ و خم بادیه رستند سواران
در حجم سیاه خفقان با لب تکبیر
مهر لب فریاد شکستند سواران
استاد خطر تا در مکتب بگشائید
در مکتب استاد نشستند سواران
در عرصهء دریای پرآشوب حوادث
گرداب صفت ، سرخوش و مستند سواران
سیلاب عداوت چو روان گشت ز هر سو
چون سد ، ره سیلاب ببستند سواران
لب تشنه به دنبال می سرخ شهادت
از بهر طلب ، جام به دستند سواران
در ورطهء جانبازی و ایثار و اسارت
در راه تو ، پیمان نشکستند سواران
ازبس که در این دهر پر از حیله غریبند
انگار فقط خاطره هستند سواران
حق جلوه نموده ست در آئین شهادت
زینروست که آئینه پرستند سواران
صادقی-1365